ترکه سواره تاکسی میشه . زنشو میشونه رو صندلی جلو که راننده تو اینه.
ترکه داشت اظهار نظر میکرد: این جلال آل احمد که هی ازش تعریف میکنن، فقط یه کتاب خوب نوشته که اسمش بوف کوره. یکی گفت: بوف کور که مال صادق هدایته! ترکه گفت: دیگه بدتر، یه کتاب خوب داره، اونم صادق هدایت براش نوشته
پسره به دختره میگه : چقدر امشب خوش بگذره ، سه تا بلیط سینما گرفتم ! دختره میگه : چرا سه تا ؟ من و تو که 2 نفر بیشتر نیستیم ؟ پسره میگه : نه ، سه تا بلیط گرفتم واسه بابا و مامان و داداشت
هیچ کس اشکی برای ما نریخت ...هر که با ما بود از ما می گریخت ...چند روزی ست حالم دیدنیست... حال من از این و آن پرسیدنیست... گاه بر روی زمین زل می زنم... گاه بر حافظ تفاءل می زنم... حافظ دیوانه فالم را گرفت... یک غزل آمد که حالم را گرفت: ... ما زیاران چشم یاری داشتیم... خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
دانش آموزه سرکلاس میره با قوانین ریاضی ثابت کنه ترکا خرن، میگه قبول دارین بادکنک که بخرین آخرش می ترکه . همه میگن : بعله . بعدش می نویسه :بادکنک خریدن = بادکنک ترکیدن . بعدش بادکنک رو از طرفین ساده میکنه میشه : خریدن = ترکیدن . بعدش دو طرف مساوی رو منهای یدن میکنه میشه : ترک = خرشده